حاجی مستکبر از بیت خدا برگشته است
تا صفا رفته ست اما بی صفا برگشته است
گاه رفتن ظاهرآ بیگانه با تلبیس بود
حال با ترفند ابلیس آشنا برگشته است
سال ماضی عمر خود را صرف حجّ عمره کرد
حالیا از حجّ واجب بینوا برگشته است
نغمه ی «لبیّک اللهم لبیّک» ش به لب
بدتر از هر آدم پر مدعا برگشته است
بود در بیت الحرام دوست ذکرش یاربا!
بی جهت نبود که مشتاق ربا برگشته است
تا مس خود را کند از کیمیای دوست زر
رفت و اینک از پی جمع طلا برگشته است
انتفاعی جز نمود ساق بلقیسش نبود
این سلیمانی که از ملک سبا برگشته است
در بیابان چون به شوق کعبه گامی برنداشت
خورده از خار مغیلان پشت پا برگشته است
در مسیر «لیس للانسان الّا ما سعی»
سعی ها فرموده با سوغاتها برگشته است
روزوشب ورد زبانش لفظ من من من من است
این جلیل القدر کز کوی منا برگشته است
سعی در دوشیدن مخلوق دارد روز و شب
با نصیبی عمده از سعی صفا برگشته است
گرچه قبلآ با سخاوت بود اما زین سفر
نرگدا همچون گدای سامرا برگشته است
قدر یک انگشتدانه معرفت در وی مجو
بینوا گویی از استخر شنا برگشته است
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
سخت کار او بود کز او خدا برگشته است!
«خوش عمل» ممنون آن حاج عزیزم هاج وواج
کو پس از سوءالقضاء حسن القضا برگشته است.
بازدید امروز: 208
بازدید دیروز: 680
کل بازدیدها: 821633